زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیه السلام
ای روح من، بـرادر با جـان بـرابـرم آهـسـتـه تـر بــرو ز بَـرِ مـن بـرادرم چشمان من بدون تو بی نـور میشوند ای نور دیدگان مـرو اینگـونه از برم چون آفـتـاب میروی و مثـل سایهای افــتــاده راه در پــیِ تــو دیــدۀ تـــرم ای یوسفم که عزم سفر کردهای، بایست بـگـذار تـا کـه پـیـرهـنـت را بـیـاورم آن نیزه ها که منتـظر توست، جای تو ای کاش مینشست بر اعضای پیکرم بینم به روی خاک اگر غرق خون تو را آوار میشود دو جهـان بر روی سرم بعد از تو غیر مرگ کسی نیست در جهان تسکین قلب خسته و در خون شناورم |